درس ۱.۳: پروژه‌ها در مقابل کسب‌وکار معمول

پنج تفاوت کلیدی

تفاوت‌های کلیدی بین پروژه‌ها و کسب‌وکار معمول کدامند؟ ​

ما قبلاً ثابت کرده‌ایم که ماهیت موقتی و منحصر به‌فرد پروژه‌ها، آن‌ها را از ماهیت دوره‌ای کسب‌وکار ‌معمول ( یا مدیریت عملیات) متمایز می‌سازد. ​

همین ویژگی است که پروژه‌ها را در عملکردشان نامطمئن می‌کند. ​

در مقابل، کسب‌وکار معمول به‌طور بی‌سابقه‌ای ریشه در این دارد که کاری که امروز انجام می‌دهیم تقریباً همان کاری است که دیروز و روز قبل از آن انجام دادیم. ​

به همین دلیل، پروژه‌ها نیازمند برنامه‌ریزی قابل‌توجهی فراتر از برنامه‌ریزی روتین هستند که وارد یک فرآیند عملیاتی می‌شود. ​

در واقع، دو سوم این درس به برنامه‌ریزی اختصاص دارد، یا بهتر است بگوییم، تمام کارهایی که باید قبل از برداشتن چکش انجام دهید(برنامه‌ریزی). ​

مسلماً، تعداد کمی از برنامه‌های پروژه کاملاً اجرا می‌شوند. با این حال، به طور کلی توافق بر این است که هرچه برنامه بهتر باشد، پروژه بهتر خواهد بود. ​

تفاوت بزرگ دیگر بین پروژه‌ها و کسب‌وکار معمول نحوه تأمین مالی آن‌ها است. ​

برای یک سازمان، عملیات‌ها به‌طور کلی خودکفا هستند، به این دلیل که آن‌ها هزینه خود را با درآمدی که تولید می‌کنند، پرداخت می‌کنند. ​

از طرف دیگر، پروژه‌ها تا زمانی که کارشان تمام نشود یک ریال درآمد تولید نمی‌کنند (همه چیز تا آن لحظه یک هزینه محسوب می‌شود). ​

حتی پروژه‌هایی که دارای جریان نقدی هستند، مانند پروژه‌هایی که تحت قرارداد تحویل داده می‌شوند، خواستار مدیریت دقیق منابع مالی خود هستند. ​

تیم‌های پروژه و ذینفعان معمولاً برای اولین بار در ارائه یک پروژه کنار هم قرار می‌گیرند. ​

روابط کاری و گزارش‌دهی آن‌ها می‌تواند ناآشنا باشد، زیرا سلسله‌مراتب ساده و به‌خوبی شناخته‌شده کار روزانه، به‌طور ناگهانی مختل شده و پیچیده می‌شوند.

در واقع، “تغییر ناگهانی” دقیقاً همان کاری است که پروژه‌ها انجام می‌دهند. در ایجاد حالات جدید آینده، آن‌ها رویه معمول را برهم می‌زنند،  رویه‌ای که (احتمالا ترجیح می‌دهد)‏ برای تحقق تغییر از طریق فرآیند ملایم‌تر بهبود مستمر، مورد استفاده قرار می‌گیرد. ​

نوآوری

پروژه‌ها نحوه نوآوری ما هستند

این روزها نوآوری یک اصطلاح رایج در مدیریت است. ​

ما اکنون می‌دانیم که افراد و شرکت‌هایی که نوآوری می‌کنند ( به‌عبارت دیگر، آن‌هایی که با موفقیت تغییر را شناسایی و ارائه می‌کنند ) کسانی هستند که در نهایت موفق می‌شوند. ​

بنابراین، به عنوان راه اصلی ما برای ایجاد تغییر، پروژه‌ها در نوک پیکان توسعه فردی، سازمانی و اجتماعی قرار دارند. ​

نه اینکه چیز جدیدی باشد ( اهرام بزرگ مصر و دیوار بزرگ چین نمونه‌هایی از پروژه‌های موفقی هستند که نتایج آن‌ها بیش از آزمایش زمان است.) ​

با این حال، تنها حالا است که ما با مدیریت پروژه به عنوان یک علم مدیریت متمایز برخورد می‌کنیم. ​

این نتایج یا می‌توانند مستقیماً به جهان عرضه شوند تا نتایج جدیدی را برای سازمان تحقق بخشند‌، یا به عملیات‌هایی برگردند تا نحوه کار ما را بهبود بخشند.